کتاب The Devil Emails at Midnight اثری است که به دنیای مدرن ارتباطات دیجیتال، تصمیمگیریهای انسانی، فشارهای محیط کار، و نحوه تأثیر فناوری […]...
۸,۰۰۰تومان
کتاب The Devil Emails at Midnight اثری است که به دنیای مدرن ارتباطات دیجیتال، تصمیمگیریهای انسانی، فشارهای محیط کار، و نحوه تأثیر فناوری بر رفتار و انتخابهای ما میپردازد. روایت کتاب معمولاً در قالب داستان، تحلیل یا تجربههای واقعی طراحی میشود تا نشان دهد چگونه «پیامهای ناگهانی»، «درخواستهای اضطراری»، یا «فشارهای زماندار» میتوانند بر ذهن، اخلاق، و آرامش افراد تأثیر بگذارند. مضمون اصلی کتاب حول این محور میچرخد که گاهی «شیطان» در جهان امروز نه موجودی اسطورهای، بلکه همان ایمیلها و پیامهایی هستند که نیمهشب ذهن و زندگی ما را تسخیر میکنند.
خلاصههای استاندارد از این کتاب
این الگو همچنان ادامه پیدا میکند، زیرا چنین رفتاری با این توجیه عقلانی میشود که «باعث میشود رئیستان خوب بهنظر برسد»، «پیروی از سلسلهمراتب است» یا «اینطور است که اینجا کارها انجام میشود». دادهها نیز این تجربه را تأیید میکنند: حدود نیمی از کارکنان میگویند رئیسشان اعتبار کار آنها را به نام خود ثبت کرده است، اکثریت احساس میکنند رئیسشان انگیزه کمی به آنها میدهد و بسیاری باور دارند که میتوانند کار را بهتر انجام دهند، چون در واقع بخش زیادی از آن را خودشان انجام میدهند.
اما استاندارد بهتری وجود دارد. اگر شما رهبر هستید، میکروفن را تقسیم کنید و نامها را همانجا که باید بیان کنید. اجازه دهید صاحبان کار، کار خود را برای رئیس شما ارائه دهند، فرصت دیدهشدن را در جلسات مدیریتی بچرخانید و یک فهرست دائمی از دستاوردها نگه دارید که به افراد مشخصی گره خورده باشد تا قدردانیها و ترفیعها بر اساس شواهد باشند.
به اعضای تیم برای موقعیتهای بزرگ مربیگری کنید اما اجازه دهید خودشان ارائه دهند، و از کپیکردن متن یا آمار بدون ذکر منبع خودداری کنید.
اگر شما مدیر افرادی هستید که به دنبال جلب توجهاند، جلسات میانرده اضافه کنید، در ارزیابیها بپرسید «چه کسی این را انجام داده؟» و ایجاب کنید که دستورجلسهها نام ارائهدهندگان و صاحبان کار را مشخص کنند.
اگر زیر نظر مدیری با این ویژگیها هستید، سوابق شفافی از اینکه چه کسی چه کاری انجام داده نگه دارید و قبل از جلسه، اعتبار را تثبیت کنید. خروجیها را همراه با فهرست مشارکتکنندگان ارسال کنید، نام ارائهدهنده را در دعوتنامههای تقویم تأیید کنید و به مدیران بالادستی گزارشهای مختصر بدهید که نشان دهد چه کسی مسئول چه بخشی بوده است.
اگر دزدی اعتبار تکرار شود، با نمونههای تاریخدار و تأثیر آن بر تصمیمها موضوع را مطرح کنید.
کار زمانی بهتر میشود که اعتبار به افرادی برسد که کار را انجام دادهاند، و فرهنگ زمانی تقویت میشود که رهبران کنار میروند تا دیگران دیده شوند.
در این خلاصه از The Devil Emails at Midnight نوشته میتا مالیک، میآموزید که چگونه الگوهای آشنای مدیران میتوانند واقعیت یک تیم را شکل دهند — مدیرانی که نیمهشب ایمیل میزنند، مدیران بیانگیزه، مدیران وسواسی که همیشه کارتان را بازنویسی میکنند، مدیران مبتنی بر ترس، مدیران مهربان اما ناتوان و مدیرانی که اعتبار کار دیگران را میدزدند.
الگو یکسان است: اعتماد کاهش مییابد، تصمیمگیری کند میشود و افراد خوب به دنبال خروج میگردند.
راهحلها عملی و روزمرهاند: حفاظت از زمان و توجه، آغاز گفتگوهای آینهای آرام که به تعهدات مشخص منجر میشود، و مربیگری برای خروجیها به جای اصلاح جزئیات. زمان و حوصله را برای کارهای مهم نگه دارید، و رفتاری مبتنی بر روشنسازی و احترام جایگزین تهدید کنید. اگر مشکل در مهارتهاست، سریع بیاموزید — یا مسیر فردی تخصصی را انتخاب کنید.
وقتی مدیریت رو به بالا انجام میدهید، دستورجلسهها را مشخص نگه دارید، مالکیت کار را ثبت کنید و مدارک را در جایی قرار دهید که همه ببینند.
مردم احترام، رفتار منصفانه و رهبرانی میخواهند که از کار خوب حمایت کنند.
اگر زیر نظر رئیسی مبتنی بر ترس کار میکنید، هنگام برنامهریزی مسیر خود، از خود محافظت کنید.
رویدادها و دستورالعملها را ثبت کنید، برخوردهای ناگهانی راهرویی را به جلسات کوتاه مبتنی بر دستورجلسه تبدیل کنید و انتظارات را کتبی تأیید کنید.
همپیمانانی بسازید که به دیدهشدن مناسب شما کمک کنند، انتقال به بخشهای دیگر را بررسی کنید و اگر الگو ادامه داشت، یک برنامه خروج واقعبینانه داشته باشید.
ترس ممکن است لحظهای خروجی بگیرد؛ اما رهبری سالم با ایجاد احساس امنیت در افراد، امکان حرفزدن، تصمیمگیری و خلقکردن را فراهم میکند.
نوع دیگری از مدیران، «لبخندزن»ها هستند: مدیری که تولدها را یادش هست، نام فرزندانتان را میداند، آخر هفتهها را محترم میشمارد و هرگز صدایش را بالا نمیبرد — اما روز دوشنبه که میرسد، آن گرما نمیتواند یک جلسه را اداره کند، نمیتواند محاسبات ساده انجام دهد و نمیتواند یک ارائه متمرکز ارائه دهد.
جلسات تیمی به شما واگذار میشود، ساخت اسلایدها بر عهده شماست و ارزیابی عملکرد نسخههای کپیپیست تحسینهای عمومی است. در مقابل مدیران ارشد، چند آمار حفظشده میگویند و بقیه کار را به تیم محول میکنند.
در مأموریتهای دقیقه نودی، شما آخر هفته را کار میکنید، در حالی که پیتزا و کارت هدیه به عنوان «تشکر» میرسد. این مهربانیِ پنهانکننده ناتوانی است.
این الگو ادامه پیدا میکند چون دوستداشتنیبودن باعث صبر میشود، ظاهر شکافها را میپوشاند و سوگیریها تعیین میکنند چه کسی مزیت تردید را میگیرد.
تحقیقات نشان میدهد این موضوع رایج و پرهزینه است: بسیاری میگویند بدترین مدیرشان ناتوان بوده و درصد زیادی میگویند رئیسشان بلد نیست مدیریت کند.
پیامدها: نیمی از کارکنان برای فرار از چنین مدیری استعفا میدهند، و غیبتهای قابلاجتناب هزینههای زیادی به شرکت تحمیل میکند.
اگر رهبر هستید، شکافها را ببندید: برای خود یک برنامه سادهی یادگیری طراحی کنید، از تیم و مدیر خود بازخورد بگیرید، مربی یا دوره مناسب بیابید، معیارهای خود را یاد بگیرید، دستورجلسه و اولویتها تعیین کنید و بازخورد مشخص و مرتبط با نقش بدهید.
اگر در حال مدیریت مدیر هستید: ساختار اضافه کنید، دستورجلسهها را شفاف کنید، درخواستهای مبهم را به خروجیهای مشخص و زمانبندیشده تبدیل کنید و داشبورد زندهای از اعدادی که مدیرتان نمیتواند بهسرعت پیدا کند نگه دارید.
اگر نقش شما تبدیل شده به «پرکردن جای خالی مدیر»، انتقال یا خروج را بررسی کنید. مهربانی مهم است؛ اما این شایستگی است که تیمها را سالم نگه میدارد.
شما احتمالاً آن دسته از رهبران را دیدهاید که هر جلسه را به صحنهای برای نمایش تبدیل میکنند. آنها پشت میکروفن میروند، لحظههای تقدیر را میربایند و شبکههای اجتماعی را با عکسهایشان پر میکنند، سپس تحلیل شما را به نام خود ارائه میدهند.
ایمیلها برای «نظر» آنها به شما فوروارد میشود، پاسخ دقیق شما با نام آنها به مدیران بالا ارسال میشود، و تمرینها به تکرار جملاتی که شما نوشتهاید تبدیل میشود. وقتی میپرسید آیا میتوانید ارائه دهید، دعوتنامهها ناپدید میشوند و تحسینها رو به بالا جریان پیدا میکند.
هنگام بحران، آنها درخواستهای فوری میفرستند و آن را «فرصتی برای درخشیدن» معرفی میکنند، در حالی که کسانی که واقعاً کار میکنند دیده نمیشوند.
این رفتار انگیزه را میکاهد، رشد را منحرف میکند و رکود ایجاد میکند.
The Devil Emails at Midnight (2025) انواع الگوهای مدیران بد را ترسیم میکند و با استفاده از داستانهای واقعی محیط کار کمک میکند افراد این الگوها را در خود و سازمانشان تشخیص دهند.
این کتاب تاکتیکهای عملی ارائه میدهد — مانند خودآگاهی، تعیین انتظارات روشن و مواجهه با ریزپرخاشگریها — تا عادتهای مخرب جای خود را به الگوهای سالم و مبتنی بر اعتماد بدهند.
در محیط کار، برخی رهبران توان شما را گسترش میدهند و برخی آن را خاموش میکنند — و بسیاری بسته به روز، هر دو حالت را نشان میدهند. آنچه تفاوت ایجاد میکند شعار یا جذابیت نیست، بلکه عادتهای روزمره است — اینکه زمان چگونه صرف میشود، چه کسی از زمینه مطلع است، تصمیمها کجا گرفته میشوند و آیا اعتبار کار به کسانی میرسد که آن را انجام دادهاند یا نه.
وقتی این عادتها اشتباه شکل بگیرند، تیمها ناچار میشوند با شببیداری، بازکاری مداوم، و سکوت محتاطانه جبران کنند و مسیر شغلی افراد بهجای مأموریت، حول محور رئیس خم میشود.
خبر خوب این است که این الگوها قابل مشاهده، قابل پیشبینی و قابل اصلاحاند.
تصور کنید مدیری که در طول روز بهسختی دیده میشود اما شبها حضورش را از طریق ایمیلها احساس میکنید. موبایلتان با پیامهایی پر میشود که زنجیرهای از مکالمات را بدون زمینه کافی فوروارد میکنند، چند درخواست سریع بدون سلام یا توضیح ارسال میشود، و در ساعات اداری غایب است.
این رفتار باعث سردرگمی، اولویتهای متغیر، تصمیمگیری از طریق ایمیل، و کاهش روحیه میشود. اعتماد از بین میرود و کارکنان خوب سازمان را ترک میکنند.
راهحل؟ مدیریت زمان، حذف جلسات غیرضروری، ارتباط واقعی، بازخورد مشخص و تعیین انتظارات درباره ساعات پاسخگویی.
شما این نوع را میشناسید: مدیری که دیر میآید، در جلسات چرت میزند و غایب است. جلسات لغو میشوند، تصمیمها گرفته نمیشوند و کار روی دوش تیم میافتد.
این وضعیت بهسرعت دلزدگی ایجاد میکند و کیفیت کار افت میکند. افراد توانمند شروع به ترک میکنند و تأخیر در رسیدگی مسئله را بدتر میکند.
راهحل: گفتگوی آینهای آرام، پیگیری ساختارمند، بازبینی نقشها، و در نهایت برنامهریزی برای انتقال یا خروج مدیری که بهبود ندارد.
این مدیران همیشه هستند، همیشه نگاه میکنند، و همیشه دوبارهکاری میکنند. آنها میخواهند در تمام ایمیلها کپی شوند، روی هزینههای کوچک نظارت کنند و قبل از لحظات مهم فونت و کلمات را تغییر میدهند.
نتیجه: خلاقیت از بین میرود، افراد جرئت تصمیمگیری را از دست میدهند، خستگی افزایش مییابد و عملکرد تیم کاهش مییابد.
به جای این رفتار، باید تمرکز روی «نتیجه» باشد، نه «کنترل». باید معیار موفقیت قبل از شروع کار مشخص شود، بازخورد به جای اصلاح مستقیم ارائه شود و اعتماد جایگزین نظارت دائمی شود.
این مدیران با داد زدن، تحقیر عمومی، وسواس بر ظاهر و توبیخهای شدید تیم را فلج میکنند. آنها کار واقعی را به تیم میسپارند اما اعتبار را خود میگیرند و هر مخالفتی را مشکلسازی مینامند.
این فرهنگ هزینههای هنگفتی ایجاد میکند: ارتباط قطع میشود، خلاقیت از بین میرود و فرسودگی شغلی افزایش مییابد.
اگر رهبر هستید، باید ترس را شناسایی کنید، آن را مهار کنید و وضوح ایجاد کنید. اگر زیردست هستید، باید مستندسازی، ایجاد متحد، و برنامه خروج احتمالی داشته باشید.
این بخش توضیح میدهد که چگونه مهربانی بدون شایستگی به حجم کار بیشتر، نتایج ضعیفتر و نابرابری در تیم منجر میشود.
نکات طلایی، سوالات، کیس استادی و...
سبک رهبری در تصمیمگیری، تخصیص زمان و جریان اطلاعات تعیین میکند که آیا تیم رشد میکند یا فرسوده میشود.
این مدیران شبها درخواست میفرستند، در روز غایباند و با ایجاد سردرگمی، اولویتها را دائماً تغییر میدهند.
چرتزدن، غیبت در جلسات و نادیدهگرفتن مسئولیت، خروج نیروهای توانمند را تسریع میکند.
بازنویسی کارها، نظارت افراطی و عدم تفویض باعث کاهش اعتمادبهنفس و تضعیف قدرت تصمیمگیری کارکنان میشود.
ترس خلاقیت، ارتباط و امنیت روانی را مختل میکند و باعث خروج پیاپی کارکنان میشود.
مدیرانی که رفتار گرم دارند اما مهارت ندارند، بار کاری را بر دوش تیم میاندازند و مانع رشد حرفهای دیگران میشوند.
پنهانکردن نام افراد، ارائه کار دیگران به نام خود، و گرفتن نقش سخنگو، انگیزه و عدالت سازمانی را از بین میبرد.
نوشتن انتظارات، ثبت مالکیت کار و مشخصکردن دستورجلسهها از بسیاری مشکلات جلوگیری میکند.
رهبران باید شجاعت دیدن نقاط ضعف، درخواست کمک و اصلاح رفتاری داشته باشند.
فرهنگ سالم بر اعتماد، احترام متقابل و توزیع واقعی اعتبار بنا میشود.
اگر ایمیلهای شبانه، درخواستهای مبهم، نبودن جلسات منظم و تصمیمگیری از طریق پیامها الگوی همیشگی باشد، این نوع مدیریت وجود دارد.
گفتگوی آینهای آرام، ثبت مشاهدات، طرح سؤالات بنیادی درباره انگیزه، و در صورت نیاز دخیلکردن HR.
خیر؛ نظارت اولیه در پروژهها لازم است، اما تبدیل شدن به سیستم مداخله دائمی، اعتماد و استقلال را نابود میکند.
چون «دوستداشتنی بودن» سوگیری ایجاد میکند و ضعفهای مدیریتی را پنهان میسازد.
با ثبت مالکیت کار، ارسال خروجیها همراه با فهرست مشارکتکنندگان، و تأیید نام ارائهدهنده در جلسات.
تا حدی؛ با مستندسازی، تعیین مرزها، ایجاد شبکه حمایتی و در نهایت داشتن برنامه خروج در صورت تداوم الگو.
وقتی تمام روشهای حرفهای امتحان شدهاند اما الگوی آسیبزا ادامه دارد و سلامت روان، رشد شغلی یا کیفیت زندگی تحت تأثیر قرار گرفته است.
عدم خودآگاهی، نداشتن جلسات منظم، بیشکاری بدون هدف، ناتوانی در تفویض و تلاش برای کنترل همه چیز.
مراجعه به بازخوردهای صریح، یادگیری مهارتهای مدیریتی، تمرکز بر رشد تیم، و اصلاح عادتهای روزانه.
شفافیت باعث اعتماد، کاهش تعارض، سرعت تصمیمگیری، و احساس عدالت در تیم میشود.
در گروه کاری خود «قانون ایمیل خارج از ساعات کاری» وضع کنید یا از زمانبندی ارسال پیامها استفاده کنید.
برای جلسات، دستورجلسه و خلاصه بعد از جلسه تهیه کنید تا خلأ مدیریتی را پر کرده و ارتباطات را شفاف کنید.
در پروژههای بزرگ، «معیار موفقیت» را قبل از شروع کار مشخص کنید تا مدیر نتواند دائماً بازنویسی کند.
جلسات هفتگی بدون قضاوت ترتیب دهید تا کارکنان بدون ترس دغدغهها را بیان کنند.
در پایان هر پروژه یک «فهرست مشارکت» تهیه کنید و به تمام ذینفعان ارسال کنید.
برای او یک «داشبورد آماده» طراحی کنید تا اطلاعات کلیدی همیشه در دسترس باشد و ضعف مدیریتی کمتر آسیب بزند.
رویدادها را ثبت کرده، در گفتگوی مستقیم از «جملات مبتنی بر واقعیت» استفاده کنید و از حمله شخصی پرهیز کنید.
اختیار تصمیمگیری برخی حوزهها را به اعضای تیم بسپارید تا اعتماد و انگیزه بالا رود.
بهجای گفتن «این خوب نیست»، از الگوی «مشاهده → تأثیر → انتظار» استفاده کنید.
ماهانه یک بازبینی شخصی انجام دهید: «کجا زیاد کنترل کردم؟ کجا از تیم فاصله گرفتم؟ کجا اعتبار را درست توزیع نکردم؟»
در یک شرکت فناوری، مدیر پروژه عادت داشت ساعت ۱ بامداد ایمیلهای طولانی ارسال کند. اعضای تیم مجبور بودند صبح زود inbox خود را بررسی کنند تا ببینند چه چیزی تغییر کرده است. جلسات منظم بهندرت برگزار میشد و تصمیمها از طریق ایمیلهای شبانه منتقل میشد.
فرسودگی شغلی تیم
سردرگمی درباره اولویتها
نبود ارتباط رودررو
کاهش اعتماد نسبت به مدیر
تنظیم قوانین پاسخدهی و عدم انتظار پاسخ خارج از ساعات کاری
استفاده از delayed send برای پیامهای شبانه
برگزاری جلسات منظم یکبهیک و تیمی
ارسال درخواستها تنها همراه با زمینه، هدف و زمانبندی روشن
کاهش جلسات غیرضروری و آزادسازی زمان برای ارتباط واقعی
نتیجه: تیم بعد از چند هفته احساس آرامش بیشتر و درک بهتر از مسیر پروژه داشت.
مدیر یک بخش مالی عادت داشت دیر بیاید، در جلسات تلفن چک کند و اغلب تصمیمها را به تعویق بیندازد. کارکنان برای دریافت تأییدیهها باید چند روز صبر میکردند.
کاهش سرعت تصمیمگیری
سقوط انگیزه
نارضایتی شدید کارکنان
افزایش خروج نیروها
برگزاری گفتگوی آینهای: ارائه حقایق بدون قضاوت (تأخیرها، جلسات لغوشده، تصمیمهای عقبافتاده)
پرسش درباره منبع رفتار (فرسودگی، ابهام نقش، مشکلات شخصی)
طراحی برنامه بهبود رفتار شامل زمانبندی جلسات، تحویلهای مشخص و بازبینی هفتگی
در صورت عدم تغییر، ورود HR
نتیجه: مدیر پس از دریافت بازخورد و حمایت، احساس مسئولیت بیشتری کرد و پس از دو ماه نشانههای مشارکت دوباره مشاهده شد.
در یک تیم طراحی، مدیر خلاقیت تقریباً در تمام جزئیات مداخله میکرد: از انتخاب فونت تا بازنویسی متن. تصمیمگیری کند شده بود و طراحان دیگر ایده جدید ارائه نمیدادند.
کاهش استقلال
خلاقیت مرده
تأخیرهای متعدد در پروژهها
فرسودگی تیم
تعریف خروجی مطلوب قبل از شروع پروژه
توافق روی اینکه «چه چیزی واقعاً مهم است» (۲–۳ معیار کلیدی)
برگزاری جلسات بازبینی زمانبندیشده به جای بازنویسی لحظهای
آموزش مدیر برای تبدیل شدن به «مربی» بهجای «اصلاحگر جزئیات»
ایجاد یک منبع واحد حقیقت (Single Source of Truth) در پروژه
نتیجه: تیم در ماه دوم بیشترین حجم ایدههای جدید را ثبت کرد و سرعت تحویل کار ۳۰٪ افزایش یافت.
مدیر توسعه کسبوکار فردی بسیار خوشبرخورد، محبوب و مثبت بود اما توانایی تحلیل، اولویتبندی و ارائه مؤثر را نداشت. کارکنان مجبور بودند اغلب کارهای او را انجام دهند.
اضافهبار کاری برای تیم
ارائههای ضعیف در جلسات ارشد
تصمیمگیری نادرست
احساس بیعدالتی در توزیع کار
طراحی برنامه یادگیری و مهارتآموزی برای مدیر شامل آموزش تحلیل داده و مدیریت زمان
گرفتن بازخورد از تیم و مدیر بالادستی
ساخت داشبورد آماده برای ارائه اطلاعات کلیدی
بررسی مسیر شغلی جایگزین (نقش فردی-تخصصی)
نتیجه: پس از ۶ هفته آموزش و حمایت، عملکرد مدیر بهبود یافت و نقش او به بخش روابط سازمانی منتقل شد که تناسب بیشتری داشت.
مدیر بازاریابی تمام کارهای تحلیلی و خلاقانه تیم را در جلسات به نام خود ارائه میکرد. کارکنان دیده نمیشدند و بهرهوری کاهش یافت.
کاهش انگیزه
توقف رشد شغلی کارکنان
احساس بیعدالتی
کاهش نوآوری
ایجاد فهرست مالکیت کار برای هر پروژه
ارسال خروجیها همراه با نام مشارکتکنندگان
درخواست رسمی برای اینکه هر مالک کار ارائه خود را انجام دهد
ثبت نمونههای تکراری و ارائه آن به مدیر بالادستی
نتیجه: پس از سه جلسه با مدیر بالادستی، سیاست رسمی «ارائه توسط صاحب کار» تصویب شد و فرهنگ تیم متحول شد.
با کتاب اصلی و نویسنده کتاب به صورت خلاصه آشنا شوید
میتا مالیک یک استراتژیست محیط کار، متخصص تنوع، برابری و شمول (DEI) و از چهرههای تأثیرگذار حوزه مدیریت معاصر است. او بهعنوان یکی از LinkedIn Top Voices و عضو فهرست Thinkers50 Radar 2024 شناخته میشود؛ جایگاهی که تنها به متفکرانی اختصاص مییابد که آینده رهبری و کسبوکار را شکل میدهند.
انتخابشده در Thinkers50 Radar Class of 2024
شناختهشده بهعنوان LinkedIn Top Voice
مؤلف پرفروش در Wall Street Journal و USA Today
مربی و مشاور صدها رهبر در سازمانهای بینالمللی
کتابی که درباره الگوهای مختلف مدیران مشکلساز و اثرات آنها بر فرهنگ کار است. این اثر با مثالهای واقعی و توصیههای عملی، به مخاطب کمک میکند الگوهای ناکارآمد رهبری را تشخیص دهد و جایگزینهای سالم را پیادهسازی کند.


دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.