0
mini-cart-logo

سبد خرید شما خالی است.

اشتراک فعالی ندارید خرید اشتراک
0
mini-cart-logo

سبد خرید شما خالی است.

mini-cart-logo

سبد خرید شما خالی است.

خلاصه کتاب هفت قانون قدرت

کتاب 7 Rules of Power نوشته‌ی جفری پفر (Jeffrey Pfeffer) روایتی واقع‌گرایانه و بی‌پرده از سازوکارهای قدرت در محیط‌های کاری و اجتماعی است. […]...

هفت قانون قدرت
نوع دوره:
کتاب
زمان دوره:
15 دقیقه
پیش نیاز:
بدون پیش نیاز
0
تعداد خلاصه‌جویان
0
امتیاز
درصد پیشرفت دوره: %100
توضیحات

کتاب 7 Rules of Power نوشته‌ی جفری پفر (Jeffrey Pfeffer) روایتی واقع‌گرایانه و بی‌پرده از سازوکارهای قدرت در محیط‌های کاری و اجتماعی است. این کتاب نشان می‌دهد که چگونه افراد می‌توانند با استفاده از رفتارهای استراتژیک، اعتمادبه‌نفس عملی، و شکستن برخی قواعد نانوشته، نفوذ و اثرگذاری خود را چند برابر کنند. نویسنده تأکید می‌کند که قدرت بیش از آنکه نتیجه استعداد باشد، محصول انتخاب‌های هوشمندانه، نحوه‌ی روایت‌گری از خود، و استفاده به‌موقع از فرصت‌هاست. کتاب با مثال‌های واقعی از مدیران، رهبران و افراد تأثیرگذار توضیح می‌دهد که چگونه «قدرت» ساخته می‌شود، چگونه حفظ می‌شود، و چرا موفقیت بسیاری از رفتارهای غیرمتعارف را توجیه می‌کند.

خلاصه‌‌هایی از کتاب

خلاصه‌های استاندارد از این کتاب

خلاصه Blinkist مقاله

قانون ۱: از سر راه خود کنار بروید

روکایه آدامز کار خود را در حوزه‌ای آغاز کرد که به ندرت شامل افرادی شبیه او می‌شد. او به‌عنوان زنی سیاه‌پوست که در جریان بازار کار بسیار سختِ سال 2008 وارد صنعت مدیریت دارایی شد، در صنعتی که تحت سلطه مردان سفیدپوست بود کاملاً متمایز بود. او همچنین جوان و مجرد بود، در حالی‌ که بسیاری از همکارانش تأمین‌کننده خانواده بودند. این ترکیب او را به یک فرد بیرون‌گروهی تبدیل می‌کرد، اما او همین موقعیت را به یک نقطه قوت تبدیل کرد. همکارانش مسائل خود را با او در میان می‌گذاشتند، او به کانالی قابل‌اعتماد برای مسائلی تبدیل شد که دیگران از مطرح کردنشان می‌ترسیدند، و تیم اجرایی برای دریافت اطلاعات بی‌واسطه به سراغ او می‌آمد. همین اعتبار او را به سمت انتخاب برای نقش مدیر ارشد عملیات (COO) هدایت کرد. به‌زودی سرمایه‌گذاران نیز در دوره‌های نوسان بازار به‌دنبال صداقت بی‌پرده او بودند و او بعدتر چندین میز معاملاتی را که میلیاردها دلار را مدیریت می‌کردند، اداره کرد.
در این «بلینک» شما درباره هفت قانون قدرت می‌آموزید—اصولی که کمک می‌کنند تصمیم بگیرید کدام تاکتیک‌ها با استانداردهای شخصی‌تان سازگار هستند و کدام حرکات برای شما نتیجه‌بخش‌ترند. سوگیری‌ها، البته، واقعی‌اند. اما با توجه به اینکه شما چه کسی هستید، کدام انتخاب‌ها شما را قوی‌تر می‌کند؟ کلید، استفاده از دیده‌شدن به جای عقب‌نشینی از آن است. آدامز نمونه این رویکرد بود. او عملکرد برجسته را با نفوذ استراتژیک ترکیب کرد و کار را با کنار رفتن از سر راه خودش آغاز کرد—او منتظر انصاف نماند، شرایط را خودش تعریف کرد و شروع کرد به بازی کردن در زمینی که می‌توانست در آن برنده باشد. بنابراین از همین‌جا شروع کنیم، با قانون نخست قدرت: کنار رفتن از سر راه خود.

چگونه داستانی که از خود می‌گویید، قدرت شما را می‌سازد

کریستین، یکی از برترین عملکردها در تحلیل بازاریابی، تازه پروژه‌ای چهار میلیون دلاری تحویل داده بود که یکی از همتایانش تلاش کرد گروه او را زیر کنترل خود درآورد. یک کارگاه مهارت‌های ارتباطی نمی‌توانست این مشکل را حل کند—رقیب او به دنبال هماهنگی نبود؛ او دستور کار خودش را پیش می‌برد. اما پیش از تصمیم‌گیری درباره تاکتیک‌ها، کریستین نیاز به یک بازتنظیم داشت. او خود را به‌عنوان کم‌سن‌ترین، تنها زن، و کم‌سابقه‌ترین فرد تعریف کرده بود. اما او به همین راحتی می‌توانست بگوید: «من دارنده مدرک MBA از بهترین‌ها هستم، تیزترین ذهن تحلیلی در اتاق هستم، و پشت بزرگ‌ترین پیروزی اخیر ایستاده‌ام.»
بنابراین او بازتعریف کرد، جنگید، پیروز شد، و به نقشی منتقل شد که در آن نقاط قوتش وزن بیشتری داشت. این ذهنیت جوهر قانون نخست قدرت را به تصویر می‌کشد: از سر راه خود کنار بروید. منتظر انصاف نمانید، مقامی را که نتایج‌تان برای شما به دست آورده مطالبه کنید، و مانند کسی رفتار کنید که به‌طور طبیعی به آن فضا تعلق دارد.

غلبه بر سندروم impostor

اما یک مانع جدی پیش روی بسیاری از افراد توانمند قرار دارد: سندروم فرد نامناسب یا همان imposter syndrome—الگویی که در آن نسبت به شایستگی خود تردید دارید و می‌ترسید به‌عنوان یک قلابی یا ناکافی افشا شوید. این الگو باعث دودلی می‌شود: اضطراب بیرون می‌زند، ارائه‌ها انجام نمی‌شود و تعلل رشد می‌کند.
برای شکستن این چرخه، دو قدم آغازین بردارید:
اول، با چشمانی باز به بالا نگاه کنید. بسیاری از کسانی که در موقعیت‌های بالاترند الزاماً شایسته‌تر نیستند؛ آن‌ها فقط فضای خود را مطالبه کرده‌اند.
دوم، خود را وادار کنید که حتی وقتی احساس راحتی ندارید، ایده‌هایتان را ارائه و عرضه کنید.
این نقطه‌ای است که می‌توانید رفتار را به ذهنیت تبدیل کنید. طبق نظریه «خودادراکی» یا self-perception theory، مردم نگرش‌هایشان را با مشاهده رفتارهای خود شکل می‌دهند.
به عبارت دیگر، اگر با اعتمادبه‌نفس رفتار کنید، روایت درونی‌تان شروع می‌کند به هم‌تراز شدن.
پس حرف بزنید. اعتبار کارتان را مطالبه کنید. مکالمه را با عذرخواهی آغاز نکنید. و با گذشت زمان، اعتمادبه‌نفس درونی شما با رفتار بیرونی‌تان هماهنگ خواهد شد.

سه تمرین عملی برای تغییر هویت شخصی

سه تمرین سریع می‌تواند این تغییر را تقویت کند:
۱. فهرست توصیفگرهایی را که برای خود استفاده می‌کنید بنویسید، سپس از همتایان معتمد بخواهید آن‌ها را بررسی کرده و هر واژه تضعیف‌کننده را جایگزین کنند.
۲. یک روز از تعاملات‌تان را ضبط کنید و هر عذرخواهی غیرضروری را حذف کنید.
۳. داستان شغلی خود را بازنویسی کنید و روی مدارک، دستاوردها و اثرگذاری‌تان تأکید کنید.
از همان جایی شروع کنید که کریستین شروع کرد: داستانی را که درباره خود می‌گویید تغییر دهید، سپس با رفتار کردن مطابق هویتی که می‌خواهید، آن هویت را بسازید. این‌گونه است که از سر راه خود کنار می‌روید.


قانون ۲: قوانین را بشکنید

کریستینا ترویتینو روزی به‌طور غیررسمی وارد یک شام اختصاصی در جشنواره ساندنس شد—با خم کردن ظریف قوانین. ابتدا، به‌جای فرستادن یک بیوی طولانی، یک ایمیل یک‌خطی فرستاد که در آن گفته بود نویسنده فوربز است و درخواست حضور در یک سری شام خصوصی دیرینه دارد. سپس قبل از پیگیری، کمی صبر کرد—تا نشان دهد گزینه‌های دیگری هم دارد. وقتی سرانجام رسید، مهمانی‌ای آورد که نامش در لیست نبود… و با این حال اجازه ورود گرفت.
او با شکستن هنجارهای کوچک، اعتمادبه‌نفس و عاملیت را سیگنال‌دهی کرد.
وقتی همه‌گیری کرونا آغاز شد، او همین اصل را در مقیاسی بزرگ‌تر به کار گرفت. ترویتینو یک ابتکار شبکه‌سازی مجازی راه‌اندازی کرد، راهنمایی منتشر کرد تا دانشگاه‌های دیگر بتوانند به سرعت آن را تکرار کنند، و به‌زودی یک رویداد خیریه چند-MBA سازمان‌دهی کرد. یک حساب محبوب اینستاگرامی مرتبط با MBA آن را ترویج کرد و برنامه‌های بیشتری پیوستند—از جمله هاروارد، زمانی که شتاب حرکت آشکار شد—و این تلاش در نهایت ۵۶ هزار دلار جمع‌آوری کرد.
با خلق چیزی ارزشمند بدون منتظر ماندن برای اجازه، او خود را در مرکز یک شبکه رو به رشد قرار داد و شهرتی برای «انجام کارها» بنا کرد. این مثال، قانون دوم قدرت را روشن می‌کند: قوانین را بشکنید.

چرا شکستن هوشمندانه هنجارها کار می‌کند؟

منظور بی‌پروایی نیست—بلکه خم کردن استراتژیک هنجارهای کوچک است تا کاری غیرمنتظره و پیش‌فعال انجام دهید. این اعمال کوچک آزادی عمل را نشان می‌دهند و ایده‌ها را به دستاوردهای ملموس تبدیل می‌کنند.
چرا مؤثر است؟

  • مردم شکستن هنجار بدون مجوز را نشانه قدرت می‌دانند.

  • غافلگیری، نگهبانان و تصمیم‌گیرندگان را ناچار می‌کند سریع واکنش نشان دهند.

  • وقتی چیزی ارزشمند ساختید، لغو آن برای سیستم هزینه بیشتری دارد.
    قوانین و قراردادها معمولاً به نفع افراد تثبیت‌شده‌اند. اگر اجرای استاندارد شما را در موقعیت ضعف قرار دهد، یک حرکت غیرمتعارف می‌تواند ورق را برگرداند.
    تناسب حتماً امور را روان نگه می‌دارد، اما این متفاوت بودن است که شما را به چشم می‌آورد.

راهکار عملی: درخواست چیزهایی که دیگران جرأت درخواستش را ندارند

یکی از راه‌های قابل اعتماد برای شکستن هنجارها با بهره‌وری بالا، درخواست چیزهایی است که دیگران از درخواستشان تردید دارند—دسترسی، منابع، یا شرایط ویژه.
مردم معمولاً احتمال رد شدن را بیش از حد برآورد می‌کنند؛ در واقع، درخواست کردن اعتمادبه‌نفس را نشان می‌دهد و شخص مقابل را نیز مورد احترام قرار می‌دهد.
با قضاوت درست، شکستن سنجیده هنجارها می‌تواند درها را باز کند، ایده‌ها را عملی کند، و شما را در نقطه‌ای قرار دهد که قدرت طبیعی در آن گردهم می‌آید.


قانون ۳: قدرتمند به‌نظر برسید

وقتی کسی شما را می‌بیند، چه برداشت اولیه‌ای دارد؟ آیا شما را قدرتمند می‌بیند یا مردد؟ برداشت‌های اولیه به سرعت شکل می‌گیرند و معمولاً ماندگارند. مردم از همین برداشت‌ها استفاده می‌کنند تا تصمیم بگیرند چقدر شما را جدی بگیرند، آیا از شما تبعیت کنند، و آیا از شما حمایت کنند. وقتی این برداشت شکل گرفت، ذهن به‌صورت ناخودآگاه به دنبال نشانه‌هایی می‌گردد که آن را تأیید کند—اثری که به آن سوگیری تأیید می‌گویند.

نشانه‌های رفتاری قدرت

در سال ۲۰۱۰ دو مدیرعامل در کنگره حاضر شدند. پس از انفجار دکل نفتی «دیپ‌واتر هورایزن» که منجر به مرگ ۱۱ نفر و نشت نفت به خلیج مکزیک شد، تونی هی‌وُرد، مدیرعامل BP، یک بیانیه شش‌دقیقه‌ای از روی متن خواند، قوز کرده نشسته بود با حرکات محدود، نگاهش پایین بود، عذرخواهی کرد و گفت نقشی در آن چاه خاص نداشته است. او قول تحقیق و جبران خسارت داد اما کنترل چندانی بروز نداد.
در مقابل، لوید بلنکفین، مدیرعامل گلدمن ساکس، هنگام سؤال درباره فروش اوراقی که خودش آن‌ها را «شورت» کرده بود، صاف نشسته بود، تماس چشمی پایدار برقرار کرد، نقش بازارگردانی گلدمن را تعریف کرد، به جایگاه و تخصص شرکت اشاره کرد و حتی یک بار هم عذرخواهی نکرد. هی‌ورد در همان اکتبر جایگزین شد؛ بلنکفین تا ۲۰۱۸ ماند.

چگونه حضور قدرتمند ایجاد کنیم؟

قدرت از طریق نشانه‌های زیر منتقل می‌شود:

  • حالت بدنی باز

  • حرکات کنترل‌شده و هدفمند

  • صدایی آرام اما کمی بلندتر از میانگین

  • ایستادن یا نشستن نزدیک‌تر، نه عقب‌تر

  • تماس چشمی طولانی‌تر

  • استفاده‌ی راهبردی از زمان سخن گفتن و قطع‌ کردن سخن دیگران
    خواندن از روی متن تماس چشمی را قطع می‌کند و ساختگی به نظر می‌رسد. دانستن نکات کلیدی اجازه تعامل مستقیم می‌دهد و اعتمادبه‌نفس را منتقل می‌کند.

قدرتِ کلمات ساده

گفتار قدرتمند ساده و قطعی است:

  • واژه‌ها کوتاه

  • جملات کوتاه

  • حذف قیدهای تردید مانند «یه جورایی»، «تقریباً»

  • پایان دادن به جمله با ضرب‌آهنگ محکم

  • مکث برای تأکید

  • تکرار خطوط کلیدی

  • پاسخ دادن به سؤالی که می‌خواهید درباره آن صحبت کنید

احساسات و برداشت قدرت

خشم معمولاً به‌عنوان نشانه‌ای از سلطه و شایستگی دیده می‌شود. عذرخواهی در بسیاری از موقعیت‌ها نشانه ضعف تلقی می‌شود و شما را به خطا گره می‌زند؛ در محیط‌هایی که شایستگی شما قضاوت می‌شود، عذرخواهی می‌تواند جایگاه شما را تضعیف کند.
حتی زمانی که واقعاً احساس اعتمادبه‌نفس نمی‌کنید، رفتارهایی که اعتمادبه‌نفس را نمایش می‌دهند—حرف زدن بیشتر، لحن آرام، حالت بدنی گسترده، پاسخ‌های روشن—به‌عنوان شایستگی تفسیر می‌شوند.
و به یاد داشته باشید که مخاطب واقعی شما ممکن است تیم‌تان، هیئت‌مدیره‌تان یا مشتریان‌تان باشند—آن‌ها ثبات و کنترل را در شما می‌سنجند.
پس ابتدا قدرتمند ظاهر شوید تا مردم شما را همان‌گونه ببینند—و اغلب، همین برداشت اولیه واقعیت را می‌سازد.


قانون ۴: یک برند قدرتمند بسازید

برند شما داستانی روشن و تکرارشونده است که به مردم می‌گوید چه کسی هستید، چه می‌کنید، و چرا باید به شما مراجعه کنند. یک برند قوی، دسترسی شما را گسترش می‌دهد، فرصت‌ها را به سمت شما جذب می‌کند، و سپس بر خودش انباشته می‌شود.

ساخت فلای‌ویل برند

لورا چو، شریک یک صندوق سرمایه‌گذاری اولیه در Canaan Partners، منتظر نماند تا فرصت‌ها به او برسند. او از یک چرخه‌ خودافزا استفاده کرد—هر اقدام قابل‌مشاهده، اقدام بعدی را آسان‌تر کرد:

  • قرار گرفتن در فهرست Forbes 30 Under 30

  • راه‌اندازی پادکست WoVen

  • میزبانی پنل‌های گزینش‌شده با کارآفرینان

  • نوشتن بلاگ و انتشار خبرنامه Taking Stock

  • ساخت برنامه Hot Deal Time Machine

این تلاش‌ها «فلای‌ویل شخصی» او را ساخت—هر پروژه، فرصت بعدی را آسان‌تر کرد و هر ارتباط، اعتبار و دیده‌شدن او را افزایش داد.

برندی با روایت دو یا سه‌خطی بسازید

تریستان واکر با پیوند دادن تجربه زیسته‌ خود با یک نیاز بازار، چنین روایتی ساخت: او به‌عنوان مردی سیاه‌پوست که از زخم‌های ناشی از تراشیدن رنج می‌برد، می‌دید که قفسه‌های مراقبت شخصی پاسخ‌گوی افراد رنگین‌پوست نیست. او شرکت خود را برای رفع این مشکل ساخت، افراد آگاه را به کار گرفت، و این داستان را همه‌جا روایت کرد.

خلأ را پر کنید—اجازه ندهید دیگران داستان‌تان را بسازند

سکوت دیگران را وادار می‌کند که روایت شما را بسازند، پس نسخه خود را از داستان‌تان ارائه دهید.
از برند خود برای باز کردن درهای بزرگ‌تر استفاده کنید.
در لوفت‌هانزا، صادق گیلانی نقش استراتژی ارشد را به سکوی جهانی اقتصاد، تدریس در استنفورد، و یک TED Talk تبدیل کرد—هر موقعیت، در بعدی را باز کرد.

اعتبار خود را مطالبه کنید

دبورا لیو یاد گرفت که نتایج به‌تنهایی کافی نیستند. او محصولی کوچک در حوزه تبلیغات را به بزرگ‌ترین نیاز درآمدی فیس‌بوک پیوند داد، این داستان را در سراسر شرکت تعریف کرد، و منابع و اعتبار را جذب کرد.
اگر خودتبلیغی برای‌تان سخت است، آن را اینگونه ببینید: شما دارید به مدیرتان، همکارانتان و شرکایتان کمک می‌کنید تا اثرگذاری شما را ببینند.
برندسازی لاف‌زدن نیست—راهی است که قدرت شما را پیدا می‌کند.


قانون ۵: بی‌وقفه شبکه‌سازی کنید

در Netscape، اومید کردستانی فهمید که کار عالی به‌تنهایی مسیر شغلی را پیش نمی‌برد. پس زمان خود را به روابط—در بالا، پایین و سراسر دره سیلیکون—اختصاص داد. وقتی گوگل با او مصاحبه کرد، او جلسه طولانی را به یک شام غیررسمی تبدیل کرد—صورتحساب را خودش پرداخت—و اجازه داد مهارت بین‌فردی‌اش بدرخشد. او تبدیل به کارمند شماره ۱۱ گوگل شد.

چهار اصل شبکه‌سازی مؤثر

۱. روابط ضعیف را دنبال کنید. دوستان نزدیک دایره‌های مشابه دارند؛ آشنایان، دایره‌های جدید باز می‌کنند.
۲. به یک واسط تبدیل شوید. قدرت به کسانی جریان می‌یابد که افراد را به یکدیگر وصل می‌کنند.
۳. در مرکز قرار بگیرید. نقش‌هایی بگیرید که در مرکز اطلاعات و روابط هستند.
4. برای دیگران ارزش خلق کنید. کمک مؤثر ارائه دهید؛ پاسخ متقابل خواهد آمد.

شبکه‌سازی باید ۸ تا ۱۰ ساعت در هفته زمان ببرد. اگر احساس ناخوشایندی داشتید، آن را «خدمت‌رسانی» ببینید—ارائه اطلاعات، اتصال و حمایت. اگر این کار را مداوم انجام دهید، مانند کردستانی، این فرصت‌ها هستند که شما را دنبال می‌کنند، نه برعکس.


قانون ۶: از قدرتی که دارید استفاده کنید

آیا از قدرتی که همین حالا دارید استفاده می‌کنید یا منتظر «لحظه بهتر» هستید؟ این قانون به‌ویژه برای رهبران جدید حیاتی است، زیرا تنها یک بازه کوتاه پیش از آن دارند که مخالفان شروع به سازمان‌دهی خود کنند.

حرکت سریع، قدرت می‌سازد

لیندون جانسون این را کاملاً درک می‌کرد. او در هواپیمای نیروی هوایی یک، بلافاصله پس از ترور کندی، «جامعه بزرگ» را ترسیم کرد و گفت: «حالا که قدرت را به‌دست آورده‌ام، قصد دارم از آن استفاده کنم.»
اقدامات اولیه و مشهود، شتاب ایجاد کردند.

نمونه‌ای از رهبری اجرایی سریع

در ۲۰۱۱، امیر دن روبین، مدیرعامل جدید بیمارستان و کلینیک‌های استنفورد شد. او سریع حرکت کرد:

  • ایجاد یک سیستم عملیاتی با شاخص‌های شفاف

  • بهبود سالانه را به‌عنوان معیار

  • حضور مدیران ارشد در بخش‌ها

  • حل مشکلات آزاردهنده مانند سقف نشتی

نتایج: خطا و عفونت کمتر، رضایت بیماران در صدک ۹۰، و وضعیت مالی بسیار قوی‌تر.

قدرت برای ساخت تیم

استفاده از قدرت به معنای شکل‌دادن به تیم نیز هست. گری لاومن در Caesars، رهبران ارشد را جایگزین کرد تا مهارت‌ها با استراتژی تحلیل‌محور هم‌راستا شوند.
گاهی بهترین حرکت «جابجایی راهبردی» است—فرستادن رقبا به نقش‌های جذاب در جای دیگر.
ویلی براون، رئیس مجلس ایالتی کالیفرنیا، با بازطراحی حوزه‌های انتخابی، برای رقبای اصلی‌اش کرسی‌های جذاب کنگره و سنا ایجاد کرد و در عین حذف آن‌ها، قدردانی‌شان را نیز به دست آورد.


قانون ۷: موفقیت (تقریباً) هر چیز را توجیه می‌کند

پیش از ورود ترامپ به دفتر، سناتور لیندزی گراهام او را «فتنه‌جوی نژادپرست، بیگانه‌هراس» نامید. اما در ۲۰۱۹ گراهام از حامیان اصلی او شد. چرا؟
زیرا وقتی کسی قدرت دارد، قواعد قضاوت تغییر می‌کنند.

اثر متیو: موفقیت، موفقیت می‌آورد

پیروزی یک‌بار اتفاق بیفتد، شما در نگاه دیگران «برنده» هستید. مردم می‌خواهند با شما کار کنند و فرصت‌های بیشتری به سمت‌تان می‌آید. این همان اثر متیو است—برتری، برتری می‌آورد.
حتی اگر مسیر شما پرآشوب بوده باشد، موفقیت آن را بازنویسی می‌کند.

چرا جامعه خطاهای افراد قدرتمند را نادیده می‌گیرد؟

  • مردم می‌خواهند جهان را منصف و سازگار ببینند، بنابراین رفتارهای بد را کوچک می‌کنند.

  • سیستم اجتماعی افراد قدرتمند آن‌ها را در جمع‌هایی قرار می‌دهد که کمتر آن‌ها را پاسخ‌گو می‌کنند.

  • افراد قدرتمند داستان خود را می‌سازند—از طریق کتاب‌ها، مصاحبه‌ها و خیرات عمومی.

نتیجه کاربردی

اگر ترس از قضاوت مانع شما بوده، به یاد داشته باشید که نتایج آشکار معمولاً بیش از مسیر رسیدن به آن‌ها وزن دارند. این مجوز دروغ یا قانون‌شکنی نیست—بلکه یادآوری است که عملکرد بیش از به‌دل‌نشین بودن اهمیت دارد.


جمع‌بندی نهایی بلینک

در این خلاصه از کتاب 7 Rules of Power از جفری پفر، هفت قانون برای تبدیل استعداد به اهرم قدرت را آموختید:
۱. از سر راه خود کنار بروید.
۲. قوانین را بشکنید.
۳. قدرتمند به نظر برسید.
‌۴. برند قدرتمند بسازید.
۵. بی‌وقفه شبکه‌سازی کنید.
۶. از قدرت خود استفاده کنید.
۷. موفقیت (تقریباً) همه‌چیز را توجیه می‌کند.

به یاد داشته باشید که موفقیتِ قابل‌مشاهده همه‌چیز را بازتعریف می‌کند. تاکتیک‌هایی را انتخاب کنید که با ارزش‌هایتان سازگار است و بگذارید شتاب حرکت شما را جلو ببرد. در این صورت، خواهید دید که درهای بعدی سریع‌تر از قبلی باز می‌شوند.

برداشت هایی از کتاب

نکات طلایی، سوالات، کیس استادی و...

10 نکته کلیدی از کتاب مقاله

  • قدرت از ذهنیت آغاز می‌شود، نه از شرایط بیرونی. افراد با تغییر روایت درونی خود، می‌توانند نقش و جایگاه بالاتری مطالبه کنند.

  • هنجارها همیشه به سود افراد تثبیت‌شده‌اند؛ پس گاهی باید آن‌ها را شکست تا دیده شوید. شکستن قواعد کوچک، نشانه‌ای از عاملیت و اعتمادبه‌نفس است.

  • برداشت اولیه بسیار تعیین‌کننده است. ظاهر، زبان بدن و سبک گفتار، جایگاه قدرت شما را در ذهن دیگران می‌سازند.

  • برند شخصی در طول زمان اثر مرکب ایجاد می‌کند. روایت تکرارشونده، دیده‌شدن و ایجاد «فلای‌ویل» بهترین ابزار برای افزایش نفوذ است.

  • شبکه‌سازی باید عملی سیستماتیک باشد، نه اتفاقی. قدرت در شبکه‌های وسیع، متنوع و مبتنی بر ارزش‌آفرینی آزادانه جریان می‌یابد.

  • قدرت استفاده‌نشده، به سرعت ضعیف می‌شود. رهبران باید زود و با قاطعیت اقدام کنند تا شتاب و حمایت لازم شکل گیرد.

  • بزرگ‌ترین مزیت افراد موفق، بازنویسی برداشت‌هاست. وقتی برنده باشید، مسیر شما—even اگر پرخطا بوده باشد—با دید مثبت تفسیر می‌شود.

  • اعتمادبه‌نفس رفتاری، اعتمادبه‌نفس درونی می‌سازد. عمل کردن مانند یک فرد قدرتمند، ذهن را با رفتار هماهنگ می‌کند.

  • ارائه و گرفتن اعتبار، کاملاً ضروری است. کار خوب بدون روایت مناسب، در سازمان دیده نمی‌شود.

  • قدرت ترکیبی از عمل، روایت و شبکه است. هر سه باید همزمان و پیوسته بهینه شوند تا نفوذ پایدار شکل گیرد.

پرسش و پاسخ از کتاب مقاله

سؤال 1: اگر احساس کنم در جایگاه فعلی‌ام «به اندازه کافی خوب» نیستم چه کنم؟

با تغییر روایت ذهنی شروع کنید. بسیاری از افراد بالاتر از شما شایسته‌تر نیستند؛ فقط جایگاهشان را مطالبه کرده‌اند.

سؤال 2: آیا شکستن قوانین خطرناک نیست؟

شکستن قواعد کوچک—نه قوانین رسمی—راهی برای نمایش آزادی عمل و ایجاد فرصت‌های جدید است.

سؤال 3: چگونه می‌توانم قدرتمندتر به‌نظر برسم حتی اگر از درون مطمئن نیستم؟

با رفتار شروع کنید: تماس چشمی طولانی‌تر، نوع نشستن باز، صدای محکم، جملات کوتاه و قطعی.

سؤال 4: برند شخصی واقعاً چطور قدرت می‌سازد؟

روایت مداوم و تکرارشونده باعث می‌شود فرصت‌ها و افراد تأثیرگذار به سراغ شما بیایند. برند شما «قدرت را جذب می‌کند».

سؤال 5: اگر خودتبلیغی برایم سخت باشد چه؟

روایتگری را کمک به دیگران بدانید: آن‌ها باید بدانند چگونه به شما تکیه کنند و ارزش شما را ببینند.

سؤال 6: شبکه‌سازی را از کجا شروع کنم؟

از «روابط ضعیف» آغاز کنید—آشنایانی که به دایره‌های متفاوت دسترسی دارند و بیشتر فرصت‌های جدید را منتقل می‌کنند.

سؤال 7: چگونه از قدرتی که دارم استفاده کنم؟

با اقدام سریع، تصمیم‌های اولیه قاطع و حل مسائل قابل‌مشاهده. این‌ها شتاب ایجاد می‌کند.

سؤال 8: آیا موفقیت می‌تواند اشتباهات را توجیه کند؟

تقریباً همیشه. جامعه تمایل دارد خطاهای افراد موفق را کوچک کند و روی نتایج آن‌ها تمرکز کند.

سؤال 9: چطور با سندروم impostor مقابله کنم؟

با عمل کردن برخلاف آن: ارائه بیشتر، عذرخواهی کمتر، و بازنویسی داستان حرفه‌ای خود.

سؤال 10: چرا ظاهر و رفتار این‌قدر مهم است؟

زیرا برداشت اولیه، فیلتر ادراکی می‌سازد که دیگران بر اساس آن شما را در همه موقعیت‌ها قضاوت می‌کنند.

10 مثال کاربردی از کتاب مقاله

  • در جلسه کاری، به جای نشستن در گوشه، جایگاهی مرکزی انتخاب کنید تا سیگنال قدرت و حضور فعال بدهید.

  • به‌جای ارسال رزومه طولانی، یک پیام کوتاه اما تأثیرگذار به تصمیم‌گیرنده اصلی بفرستید.

  • یک پروژه کوچک اما ارزشمند را بدون درخواست اجازه آغاز کنید. این حرکت شما را رهبر طبیعی نشان می‌دهد.

  • یک روایت دوخطی درباره مهارت و ارزش اصلی خود بسازید و آن را در گفت‌وگوهای شغلی تکرار کنید.

  • هر هفته دو ارتباط جدید ارزشمند ایجاد کنید—حتی اگر کوتاه و آنلاین باشد.

  • در ارائه‌ها از روی متن نخوانید؛ نکات اصلی را حفظ کنید تا تماس چشمی و اعتمادبه‌نفس افزایش یابد.

  • یک فعالیت اجتماعی، آموزشی یا شبکه‌ای راه‌اندازی کنید که افراد دیگر از آن سود ببرند و شما در مرکز دیده شوید.

  • به‌جای منتظر ماندن برای ارتقا، نقش‌هایی بگیرید که اثرگذاری بیشتری دارند—حتی اگر رسمی نباشند.

  • برای تقویت اعتمادبه‌نفس، هر روز ۱۰ دقیقه رفتارهای فرد قدرتمند را تمرین کنید (ایستادن باز، صدا، جملات قطعی).

  • پس از هر موفقیت کوچک، داستان آن را تعریف کنید تا دیده شود و به‌عنوان بخشی از برند شما ثبت گردد.

کیس استادی از کتاب مقاله

کیس استادی ۱: بازطراحی روایت شغلی برای پیشرفت سریع

وضعیت

مریم، تحلیل‌گر داده در یک شرکت فناوری، در جلسات مهم به‌خوبی دیده نمی‌شد و علی‌رغم عملکرد بالا، مدیرش او را برای پروژه‌های سطح بالا انتخاب نمی‌کرد.

چالش

او خود را فردی «ساکت» و «کم‌تجربه» می‌دانست و این تصویر را ناخواسته منتقل می‌کرد. برداشت اولیه همکارانش این بود که او فاقد قدرت تصمیم‌گیری است.

راهکار بر اساس قوانین قدرت

  • قانون ۱: کنار رفتن از سر راه خود: مریم داستان حرفه‌ای خود را بازنویسی کرد و دستاوردهایش را پررنگ کرد.

  • قانون ۳: قدرتمند ظاهر شدن: در جلسات در جایگاه مرکزی نشست، تماس چشمی را حفظ کرد و از روی متن نخواند.

  • قانون ۴: ساخت برند: او شروع به اشتراک‌گذاری تحلیل‌های کوتاه در اینترانت شرکت کرد که به‌سرعت دیده شد.

نتیجه

پس از دو ماه، از او برای رهبری یک پروژه جدید دعوت شد. برداشت اولیه دیگران تغییر کرد و او به‌عنوان فردی تأثیرگذار شناخته شد.


کیس استادی ۲: شکستن قواعد کوچک برای باز کردن درهای بزرگ

وضعیت

امیر، دانشجوی MBA، تلاش می‌کرد وارد یک رویداد سرمایه‌گذاری خصوصی شود اما دعوت‌نامه نداشت.

چالش

رقابت زیاد بود و سیستم رسمی ورود به او اجازه نمی‌داد در جمع تصمیم‌گیرندگان شرکت کند.

راهکار

  • قانون ۲: قوانین را بشکنید: امیر یک ایمیل کوتاه نوشت و به‌جای درخواست رسمی، خودش را به‌عنوان برگزارکننده یک انجمن دانشجویی معرفی کرد که به اکوسیستم سرمایه‌گذاری کمک می‌کند.

  • قانون ۵: شبکه‌سازی: او از ارتباطات ضعیف خود برای معرفی اولیه استفاده کرد.

نتیجه

او نه‌تنها وارد رویداد شد، بلکه با دو سرمایه‌گذار مطرح جلسه خصوصی گرفت. سه ماه بعد، یکی از آن‌ها برای کارآموزی به او پیشنهاد همکاری داد.


کیس استادی ۳: استفاده سریع از قدرت برای ایجاد شتاب مدیریتی

وضعیت

سارا به‌تازگی مدیر یک تیم فروش شده بود، اما عملکرد تیم چند ماهی ضعیف بود.

چالش

اگر در سه ماه اول تغییری ایجاد نمی‌کرد، اعتبار مدیریتی‌اش زیر سؤال می‌رفت.

راهکار

  • قانون ۶: استفاده از قدرت: او در هفته اول ساختار گزارش‌دهی را تغییر داد، جلسات روزانه تنظیم کرد و معیارهای عملکرد را شفاف کرد.

  • قانون ۳: ظاهر شدن قدرتمند: او لحن قاطع، بیان ساده و استقرار فیزیکی مطمئن‌تری را در جلسات اتخاذ کرد.

نتیجه

در دو ماه، فروش ۲۵٪ افزایش یافت و تیم به او به‌عنوان رهبر قابل‌اعتماد نگاه کرد. اقدامات اولیه، شتابی ایجاد کرد که موفقیت‌های بعدی را آسان‌تر ساخت.


کیس استادی ۴: ساخت برند برای رشد پیوسته

وضعیت

علیرضا طراح محصول بود اما در شرکت کمتر دیده می‌شد و مسیر رشدش کند بود.

چالش

او محصولی کلیدی ساخته بود اما دیگران نمی‌دانستند این موفقیت از اوست.

راهکار

  • قانون ۴: برند قدرتمند: او مجموعه‌ای از پست‌های آموزشی داخلی درباره تصمیمات طراحی منتشر کرد.

  • قانون ۱: مطالبه اعتبار: در جلسات، به‌وضوح توضیح داد که کدام بخش‌ها را رهبری کرده است.

  • قانون ۵: شبکه‌سازی: او با مدیران واحدهای دیگر تماس برقرار کرد و ایده‌هایش را ارائه نمود.

نتیجه

مدیر ارشد محصول او را به‌عنوان رهبر پروژه جدید انتخاب کرد. برند حرفه‌ای او عامل اصلی پیشرفت شد.


کیس استادی ۵: موفقیت، مسیر را بازنویسی می‌کند

وضعیت

یک استارتاپ کوچک در حوزه سلامت دیجیتال، چند تصمیم اشتباه عملیاتی گرفته بود و شهرتش آسیب دیده بود.

چالش

سرمایه‌گذاران تردید داشتند و تیم روحیه خود را از دست داده بود.

راهکار

  • قانون ۷: موفقیت تقریباً همه چیز را توجیه می‌کند: تیم بر ارائه یک محصول کوچک اما پرتقاضا تمرکز کرد و به‌جای بهانه‌تراشی، نتیجه ملموس ارائه داد.

  • قانون ۶: استفاده از قدرت: مدیرعامل ظرف سه هفته محصول جدید را لانچ کرد.

نتیجه

فروش محصول جدید در یک ماه اول از پیش‌بینی‌ها فراتر رفت. همان سرمایه‌گذارانی که نگران بودند، دوباره علاقه‌مند شدند. موفقیت داستان گذشته را بازنویسی کرد.

آشنایی با کتاب و نویسنده

با کتاب اصلی و نویسنده کتاب به صورت خلاصه آشنا شوید

آشنایی مختصر با نویسنده فایل های ضمیمه

جفری پفر (Jeffrey Pfeffer) استاد برجسته‌ی رفتار سازمانی در دانشگاه استنفورد و یکی از شناخته‌شده‌ترین نظریه‌پردازان حوزه قدرت، مدیریت و سازمان است. پفر نویسنده آثار مشهور دیگری همچون Power: Why Some People Have It and Others Don’t و Leadership BS نیز هست. او سال‌ها درباره‌ی شبکه‌سازی، نفوذ، رفتار مدیریتی و عملکرد سازمانی تحقیق کرده و رویکردی مبتنی بر داده و نمونه‌های واقعی دارد. سبک او واقع‌گرا، گاه تلخ و همیشه کاربردی است.

آشنایی با کتاب فایل های ضمیمه

کتاب 7 Rules of Power در سال 2022 منتشر شد و از جدیدترین آثار پفر محسوب می‌شود. ناشر آن HarperCollins Leadership است. این کتاب به‌سرعت توجه مدیران، رهبران سازمانی و علاقه‌مندان توسعه فردی را به خود جلب کرد و به یکی از منابع مهم در بحث قدرت‌سازی تبدیل شد.

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “خلاصه کتاب هفت قانون قدرت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات و مشاوره

برای ارائه پیشنهادات خود و یا دریافت مشاوره، اطلاعات زیر را وارد کنید